من به ویرانگری فاصله می اندیشم…..!
در کتاب احساس
واژه ی فــاصـلـہ یک فاجعه معنا شده است…!!
هیـــچ وقــت نگــو رسیــدم تــﮧ ـخـــَـط....
"اگــَـر هـَـمـ احســاسـ کـَـردے رسیـــدے تــﮧ ـخـــط"....
یـــادت بیـــار کــﮧ معلـمـــ کلاســ اولــــت گفـــت:نقطـــــﮧ سـَـر
خـَـــط..
به دنبال ویلچری هستم برای روزگار
ظاهرا پایی برای راه آمدن با ما ندارد
می خندمـــ ! تظاهـــــر به شـــادی میـ ـ ـکنم ! حرفـــ میزنمـــــ مثلـــ
همه ... اما ... خیلیـ وقت استـــــ مرده امـــ ! خیلیـ وقت استـ دلم می
خواهد روزه ی سکوتـــــ بگیـرم دلم می خواهد ببـــــــارم ... و کسیـــ
نپرسد چرا ... ! تو چه می فهمی لامصــــــب این روزها ادایـــــ زنده ها
را در میـــــــآورم
نا خواسته آمدی بر سر راهم قرار گرفتی
نا خواسته عاشقت شدم
ولی تو از قصد دلمو شکستی
هرچی صدات کردم نگاهم نکردی و رفتی
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایــــــــــا !!
دستم به آسمانت نمی رسد
اما تو که دستت به زمین می رسد ...
"بلندم کن"
دلم گرفته و متنفرم
از آدم هایی که
میخوان مال اونا باشی
اما خودشون مال تو نیستن!!!
مرا به تختم ببندید و تنهایم بگذاریدهرچقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید....
من دارم اورا ترک می کنم..!!!
این روزها کسی از ثابتش استفاده نمی کند
همه اعتباری می خواهند وقابل تعویض
همراه را عرض می کنم.....
دِلـَـــــمــ ؛
گـ ـاهے میــگیـــ ـرَد !
گـ ـاهے میــ ـسوزَد !
و حَتے گــ ـاهے ،
گــ ـاهے نـَ ـه خیــلے وَقتـــ هـآ
امیـــ ـشِکَند !
امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَــد به خـُدا
حس اون سیگار رو دارم،
که همه جا حرف از ترک کردنشه…
آخر فراموش ميشوم ...
از يادها ، از خاطرات ، از عشقها ، از روزها ، از شبها ...
ديگر كسي حتي ، سراغي از من نخواهد گرفت ...
انگار اصلاً وجود نداشته ام و مي آيد آن روز و
چقدر نزديك است ......
خدافظ
زانوهایم را در آغوش گرفته بودم
وقتی
تو برای آغوش دیگری زانو زده بودیکسی که احساسات ِ تو رو بازی می گیره و تنهات میذاره
چند قدم اونورتر زیر ِ پایِ کسی دیگه داره لِه می شه
شک نکن
تنهایی مال آدمای پاکه
وگرنه هرزه ها که تنها نمیمونن؟؟؟ء
یه نفر ازم پرسید : میشناسیش؟؟!ء
هزارتا خاطره ازت اومد جلوی چشمم
اما فقط یه لبخند زدم و گفتم : میشناختمش…که ادعا میکرد فقط با منهالانشم که مطمئنم داری با چند تا فک میزنی هوم... شدی هتل 5 ستاره
بخند به دنیا.....دنیا بی ارزشه....دنیاپسته
هرکی که بیاد خودشم میره
مهم اینه که تو تویی و خودتو داری
هرچند کسی برات جای اونو نمیگیره
ولی...ء
درد بی درمون مرگه!ء
بالاخره یه روز اون تیغو برمیدارم و به افتخارکسی که دوستم داشت جوی
خون راه میندازم!ء
تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام
دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو
دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
من از دست رفته ام ، شکسته ام
می فهمی ؟
به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛
اما اشک نمی ریزم
پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند...
عیب نداره ...عیب نداره که " تنهایی "...
عیب نداره که شبا بدون " شب بخیر " می خوابی ...
عیب نداره که جمله ی "دوستت دارم " رو نمیشنوی ...
عیب نداره که دلش دیگه برات " تنگ " نمیشه ...
عیب نداره حرفاتو باید تو تختت با " خودت " بزنی ...
عیب نداره زیره بارون بدون اون ، باید " تنها " خیس شی ...
عیب نداره که کسی نیست " درد " هاتو بهش بگی ...
حرفاتو به اون بزن ، زیره بارون باهاش قدم بزن ،
به خودش قسم به درد و دلت گوش میده !!عیب نداره گلم ، " خــدا بــزرگــه " اونم تنهاست ،
بدون شب بخیر می خوابه ،
دوستت دارم های تورو میشنوه و دلش برات تنگ میشه !
قول داده اَم...
گاهـــﮯ
هَر اَز گاهـــﮯ
فانـــوس یادَت را
میاטּ ایـטּ کوچه ها بـﮯ چراغ و بـﮯ چلچلـﮧ، روشَـטּ کنَم
خیالـت راحـَــت! مَـטּ هَماטּ منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهاے بـﮯ خواب و بـﮯ خاطـــِره
میاטּ این کوچـﮧهاے تاریک پَرسـﮧ میزَنـَم
اَما بـﮧ هیچ سِتارهے دیگـَرے سَلام نَخواهــَـم کَرد...
خیالت راحت...
گفتي تا انگشتاي دستتو بشماري برگشتم
كجايي كه ببيني از مردم شهر انگشت گدايي مي كنم ....؟!؟
آهسته گفت: « خدا نگهدار...!»
در را بست و رفت...!
آدمها چه راحت مسعولیت خودشان را ...
گردن « خدا » می اندازند ...