دو شنبه 7 مرداد 1392  9:3    نوشته شده توسط :  یه دوست

هرگز به گذشته برنگرد..........

اگر سیندرلا برای برداشتن کفشش بر می گشت....

/هیچ وقت پرنسس نمی شد/(از مادرم)

 


...............دوست دارم نظراتنو بدونم.............

نتیجه رو تو نظرات واسم بنویسید

<ممنونم>



 
  دو شنبه 7 مرداد 1392  8:58    نوشته شده توسط :  یه دوست

نوشت((قم حا))...همه به او خندیدند!!

گریست!!!!!.......

گفت به((غم ها))یم نخندید...

که هر جور نوشته شود!!!درد دارد...

از ته به سر بخوان

تا من آن روزها را بشناسی!!



 
  دو شنبه 7 مرداد 1392  8:56    نوشته شده توسط :  یه دوست

کاش می دانستی چه قد تنهام ُ چه قد خسته ام

 و چقدر به حضور سبزت محتاجم 

و همیشه از خودم می پرسم این همه که من به تو فکر می کنم

تو هم به من فکر می کنی؟



 
  چهار شنبه 2 مرداد 1392  23:51    نوشته شده توسط :  یه دوست

 


 

 


 

 


 

دلم که می گیرد باران می بارد...

 

وباران...

 

چه هق هق زنانه ای دارد...



 
  چهار شنبه 2 مرداد 1392  23:49    نوشته شده توسط :  یه دوست

http://redh4t.persiangig.com/image/asd.jpg

 

 


 

 

هرکسی برای خودش خیابانی دارد ...

 

کوچه ای...

 

کافی شاپ...

 

.وشاید عطری...

 

که بعد ازسالها خاطراتش گلویش را چنگ می زند...

 


 


 


 


 


 

 

 

حوصله ام برفی ست...

 

بایک عالمه قندیل دلتنگی...

 

ازگوشه ی دلم آویزان...

 

آهای...

 

کا فی ست کمی ها کنید...

 

تا که آب شوم....



 
  چهار شنبه 2 مرداد 1392  23:48    نوشته شده توسط :  یه دوست

جاده رویایی | عکس جاده رویایی | عکس عاشقانه جاده رویایی | عکس پاییزی در یک جاده رویایی | غروب خورشید در جاده رویایی | تصاویر جاده رویایی | طبیعت جاده رویای

 


 

 

این ور جاده منم،اون ور جاده تویی

 

اون که غمگینه منم،اونی که شاده تویی

 

این ور جاده منم که دوباره گم شدم

 

اون ور جاده تویی مثل تکرار خودم

 

من نگاهم به تویه،تونگاهت به کجاست

 

روبه رو دو راهیه بگو راهت به کجاست...



 
  چهار شنبه 2 مرداد 1392  23:46    نوشته شده توسط :  یه دوست

images?q=tbn:ANd9GcSwB8E97mBXmxtwujJP6jV

 


 

 

سفرهمیشه قصه رفتن ودلتنگیه...

 

به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه...

 

همیشه یک نفر میره آدم وتنها می ذاره...

 

میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا می ذ اره...

 

همیشه یک دل غریب یه گوشه تنها می مونه...

 

یکی مسافر ویکی این وره دنیا می مونه♥



 
  سه شنبه 1 مرداد 1392  21:39    نوشته شده توسط :  یه دوست

هـَمــه بـدهے هایـــَم را هــَم کـِـه صــآفــ کـُـنـم

بــه " دل خــود " مــدیـون مےمــآنم...

بــرای تمـام

"دلــم مےخواســـت " هاے

بے جواب مــانـده اش!!!

 



 
  یک شنبه 30 تير 1392  23:37    نوشته شده توسط :  یه دوست

"زیر خودم خط کشیدم که مهم شوم...!

فکر کردند غلط املایی ام...

پاکم کردند"



 
  یک شنبه 30 تير 1392  23:20    نوشته شده توسط :  یه دوست



 
  یک شنبه 30 تير 1392  23:14    نوشته شده توسط :  یه دوست

این روز ها در خودم به دنبال کلیک راست میگردم،

تا از خودم copy بگیرم و کنار خودم paste کنم ...

شاید از این تنهایی خلاص شوم
!!...



 
  یک شنبه 30 تير 1392  23:10    نوشته شده توسط :  یه دوست

رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

 

من روزی در این دنیا بودم.

 

خدایا

 

می شود استعـــــفا دهم؟!

 

 

کم آورده ام ...!




پاهـایم را که درون آب مـی زنـم....

ماهــی ها جـمع می شـوند....!

شایـدآنها هـم فهمیـده اند عمری طعـمه ی روزگـار بوده ام...



این روزها

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست

 

که رخت های دلتنگیم را

 

فرصتی برای

 

خشک شدن نیست




خاطراتــــــ کودکیـم را ورق می زنم

 

و یک به یک ، عکسها را با نگاهم می چشیدم

 

عکسهـای دوران کودکیم طعـــــم خوبـی دارنــد ....



 
  یک شنبه 30 تير 1392  23:8    نوشته شده توسط :  یه دوست

در واپسین قدم های راه به 

به تاولهای پا چگونه میتوان گفت :

تمام مسیر اشتباه بود؟؟؟؟!!!!!




خدایا التماس میکنم !

همه دنیا ارزانی دیگران..

ولی...

انکه دنیای من است...

مال دیگران نباشد!




حرفی نیست.!

خودم سکوت را معنی میکنم

کاش میفهمیدی:

گاهی همین نگاه سرد:

روی زمستان را هم کم میکند!!!!



 
  یک شنبه 30 تير 1392  23:4    نوشته شده توسط :  یه دوست

فرقی نمیکند دختر باشی یا پسر

همین که با دل کسی بازی نکنی 

مردی........................................!

 
 
 
 
 

وقتی خودت را سیگار فرض می کنی، حال و روزت می شود مثل من!
یکی پیدا می شود که با لبخند دستانت را می گیرد؛
آتشت می زند؛ و می کشد شیره ی وجودت را.
وقتی خاکستر، تمام وجودت را گرفت؛ زیر پا له می کند باقیمانده ات را
و دستش را به سمت نخ های بعدی دراز می کند



 
  یک شنبه 30 تير 1392  22:56    نوشته شده توسط :  یه دوست

گاهگاهی که دلم میگیرد 


با خودم میگویم:


به کجا باید رفت.


به که باید پیوست.


به که باید دل بست.


به دیاری که پر دیوار است.


به امینی که امانت خوار است.


یا به افسانه دوست؟


...گریه ام میگیرد


Sliver and blue



 
  یک شنبه 30 تير 1392  22:43    نوشته شده توسط :  یه دوست

 

خدایا...

 
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی
ارزشــــَش را ندارد و مــــــــــن پا فشاری می کردم
 
 
 
هر بار که ضربه خوردم کوتاه اومدم

با خودم گفتم


گذشته ها ، گذشته

من ببخشم ، اون شرمنده میشه

نفهمیدم که اینطوری

ضربه ی بعدی رو محکمـــــــــــــــ ترمیزنی !!!



 
  یک شنبه 30 تير 1392  22:34    نوشته شده توسط :  یه دوست


1. مرد را به عقلش نه به ثروتش

2. زن را به وفايش نه به جمالش

3.دوست را به محبتش نه به کلامش 

4. عاشق را به صبرش نه به ادعايش


5.
مال را به برکتش نه به مقدارش


6.
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش


7.
اتومبيل را به کاراييش نه به مدلش


8.
غذا را به کيفيتش نه به کميتش


9.
درس را به استادش نه به سختيش


10.
دانشمند را به علمش نه به مدرکش


11.
مدير را به عمل کردش نه به جايگاهش


12.
نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش


13.
شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش


14.
دل را به پاکيش نه به صاحبش


15.
جسم را به سلامتش نه به لاغريش




سخنان را به عمق معنايش نه به گوينده اش
__._,_.___



 
  یک شنبه 30 تير 1392  22:33    نوشته شده توسط :  یه دوست


دقت کردی؟

گاهی... جای رحمت ميشويم زحمت

جای محرم ميشوم مجرم

جای ژست ميشويم زشت

جای يار ميشويم بار

جای قصه ميشويم غصه

جای زبان ميشويم زيان و....

پس زيادی به خودمان مغرور نباشيم چون با يک نقطه جابجا ميشويم



 
  یک شنبه 30 تير 1392  22:31    نوشته شده توسط :  یه دوست

<<ارزش فوق العاده زیبا >>


ارزش خواهر را، از کسی بپرس که آن را ندارد.


ارزش ده سال را، از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند.


ارزش چهار سال را، از يک فارغ التحصيل دانشگاه بپرس.


ارزش يک سال را، از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است.


ارزش يک ماه را، از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است.


ارزش يک هفته را، از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس.


ارزش یک ساعت را، از عاشقانی بپرس که در انتظار زمان قرار ملاقات هستند.


ارزش يک دقيقه را، از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس يا هواپيما نرسيده است.


ارزش يک ثانيه را، از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است.


ارزش يک ميلی ثانيه را، از کسی بپرس که در مسابقات المپيک، مدال نقره برده است.


زمان برای هيچکس صبر نمیکند. قدر هر لحظه خود را بدانيد.


قدر آن را بيشتر خواهيد دانست، اگر بتوانيد آن را با ديگران نيز تقسيم کنيد. 

 



 
  شنبه 22 تير 1392  6:56    نوشته شده توسط :  یه دوست

برای کنار هم گذاشتن واژه ها٬

دست قلمم بیش از آنچه فکر کنی خالی است…

و بیش از آنچه فکر کنی احساس می کنم به نوشتن مجبورم !

شاید این هم خاصیت ِ داشتن این صفحه ی مجازی است ؛

میان جاده که می آمدم ، سرم پر از فکر بود

فکرهایی از آن دست که به هر نیمه ای که می رسیدم

احساس می کردم بیش از این رخصت پیش رفتن ندارم

چیزهایی مثل ِِ

آینده

رفتن

ماندن

حالا اما اندیشه ای نیست
برای به واژه آوردن..